« خلقت ما از ازل یک خلقت ناجور بود / من که خود راضی به این خلقت نبودم، زور بود »
میرزاده عشقی
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود(طنز)
وصلت ما از ازل یک وصلت ناجور بود
من که خود راضی به این وصلت نبودم زور بود
درس و دانشگاه بالکل بی بخارم کرده بود
بس که بودم سر به زیر و در غذا کافور بود
رخت دامادی پدر با زور کرد اندر تنم
گفت باید زن بگیری تو و این دستور بود
چند باری خواستگاری رفته بودم بد نبود
میوه می خوردیم و کلا سور و ساتم جور بود
این یکی گیسو کمند و آن یکی بینی بلند!
این یکی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود
سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن
اولی خرفهم بود و دومی خرزور بود
خانواده گرچه یک اصل مهم در زندگی است
انتخاب اولم باباش مرده شور بود
کیس خوبی بود شخصا، صورتا، فهما، فقط
هشتصد تا سکه مهر خانم مزبور بود
با خودم گفتم که کی داده ... گرفته، بی خیال
حیف از شانس بدم دامادشان مامور بود!
این غزل را توی زندان من سرودم، یک نفس
شاهدم ناصر سه کله یا کرم وافور بود...
زن اخ است و مایه درد و بلا با این وجود
می گرفتم یک زن دیگر اگر مقدور بود
kheyli bahal booooooood
سلام
حالب بود
وبلاگتون خوبه
خسته نباشید
اپ کردیم
تشریف بیارید
ای دل ساده بکش درد که حقت این است
از زمانه بشنو دل سرد که حقت این است
دیدی آخر دم مردانه ات جز لاف نبود
بکش از مردم نامرد که حقت این است
توانا بود هر که دانا بود....
ترشی نخورید ممنون از مطاب جالبتون
جواب به شاهین شاه:
شما یه تکه پا تشریف بیارید جزیره ما تا وضعیتمون را برات روشن کنیم.
جواب به wickerboy:
IQ عزیزم
با توجه به نظر من در یک پست و جواب دادن شما در یک پست نا مربوط وضعیت شما بخوبی برای ما روشن گردید.لذا تشریف فرمایی خود را به خشکی شما لازم نمی بینم.
و من الله توفیق