تخلیه روحی می شویمزجد...

 

 

 

جدا که اسم با مسما(املاشو مطمئن نیستم) و خوبی واسه وبلاگ انتخاب کردم! 

جدا فلک زده تر از ما فکر نمی کنم بشه پیدا کرد! 

دیدید گفتم استادا لذت می برند از اینکه یه گله آدم عینه یه لشکر شکسته خورد دمه درشون وایسند! 

امروز استاد از همه جا بی خبر لعین اومده بود از ۴۸ تا آدم دربه در فقط ۲۰ تا را پاس کرده بود! فکر کن! وحشی! تازه با اون لشکر دربه در عینه یه دسته یاغی برخورد می کرد! 

اون یکی نفهم نشسته رو صندلیش با یه لبخند ملیح ذل می زنه به آدم و میگه اسمتون بنویسید حالا یه کاری می کنم! 

آخه مردکه.... مردکه...؟ چی بگم آخه؟ اینجا یه محیط فرهنگیه نمی شه چیزی گفت! تو اگه می خوای پاس کنی و یه فکری واسه ما بکنی. دیگه چه مرضیه چل ستونه آدمو بلرزونی! 

حالم دیگه از این گروه بهم می خوره!(البته گلاب به روتون!) 

اه! 

از هیچی شانس نداریم! 

نه از رشته نه از استاد نه از دوست(آخه حقه دوستم پاس شه من نه؟ تازه هی هم میگه خنگ! تازه دو برابره من هم نمره آورده! اگه اونم افتاده بود انقدر نمی سوختم که حالا دارم آتیش میگیرم. حیف که پهلوم نشسته نمی شه چیزی گفت وگرنه بعدا یک مقاله بلندو بالا راجع به این نفهمه پسته آشغاله روانیه خنگ می نویسم!)