عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد!

عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا!

می دونید که در این بیت منظور از یاری که رمید همون پول است، که اون یاره خوش خط و خال چرا این چنین می رمد از جیب ما، خدا داند؟!!

اما میبینیم که عیدانه فراوان شد!

خدا خیر بده به همه اقوام که فراوونش کردن، وگرنه تو این وضع بی پولی چه می کردیم؟

اما...

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

بی وفا حالا که درماندیمو بی پولیم چرا؟

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ بسوزه کمره بی پولی!

قبلنا، به عشق گیر میدادند اما الآن عشق بی چاره هم در بنده پوله!

بسوزه کمره بی پولی!

آدم بمیره اما بی پول نباشه، البته امروزه که دیگه مردن هم صرف نمیکنه!

البته بماند که همه ما خوشه 3 به بالا بودیم، اما برا مردن فکر کنم باید عضو خوشه (اِن به توان پول) باشیم تا بتونیم بمیریم!

اصلا می دونید که قراره از این پس بانک ها وام مرگ هم بدند؟

حالا ما که اول جوونیم، وامه مرگ به دردمون نمی خوره اما وامه کمک نمره بی نهایت نیازه!!!

عید تموم شد و من یه کلمه درس این ور اون ور نکردم.

تازه فکر کنید اساتید تو این سال کار مضاعف از ما چه توقعاتی که ندارند؟!!!

دوستان که در جریانند که 22 ماتریس داریم متأسفانه؟

به هر حال دوستان بیاید یه کاری کنید و ماتریس را عقب بندازیم؟ وگرنه:

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ بسوزه کمره بی نمره ای که فک و فامیل هم نمی تونند جبرانش کنند!

(چه ربطی داشت حرفام بهم هم خدا داند!)

 

سین گمشده ی یک مادر


        تو نیستی امسال

        یک سین کم است


        می‌بینی پسر؟

        از امسال
        برای همیشه
        سفره‌ی مادرت ، سهــــــــــراب ندارد


          پ.ن : یادداشتی از سید حسین هاشمی ( منبع )
ساله نو مبارک!

دل خوش ازآنیم که حج میرویم
غافـل از آنیم کـه کج مـیرویــم!
کعبه به دیدار خدا میرویم؟
او که همینجاست کجا میرویم؟
حج بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست!
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست!
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه...(بقیش گم شده)

خونه تکونی!

اینم لباس بهاریه ما!

(خیلی قشنگ نیست٬ اما می دونید که جنسایه بازار همشون زشتند! این تازه خوبشه!)


پاورچین پاورچین٬ بهار هم رسید!

آید دوباره عید و شودنو لباس ما 

بار دگرسپید شود طشت و طاس ما  

هر کاسبی سراسر این ماه دوخته است 

چشم طمع به کیسه ی بی اسکناس ما 

از غصه ی مخارج سنگین بروز عید 

آغاز گشته است هول و هراس ما 

در کوی ما٬ به حلق شما خاک ها رود 

در مو قع تکاندن فرش و پلاس ما 

اسباب فحش و لعنت همسایه ها شود 

خاک گلیم ژاره ی پر کلک و ساس ما 

چزین ریخت بی قوراه که خیاط دوخته است 

گردد قناس تر سر و شکل قناس ما 

در نو بهار هم گل امید نشکفد 

گویی همان جوانه یأس است٬ یاس ما 

از بسکه زوجه نق زند از بهر خرج عید 

مشکل که اختلال نیابد حواس ما 

یا رب فرو فرست از قیاس پول 

ای برتر از خیال و گمان و قیاس ما 

مگذار خرج عید زن و بچه عاقبت 

گردد در این میان سبب اختلاس ما 

  نوروز را دوام فزون ازدو هفته نیست 

وین خود بس است مایه ی شکر و سپاس ما 

این عید گر چه مایه درد سر است٬ لیک 

رنگی دهد به زندگی بی اساس ما!

(ابوالقاسم حالت)