-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 00:36
ورای این خانه کوچک که معبد مقدس من است پلکانی است از نور که به بام همه دنیا منتهی می شود ما هر روز از فراز آخرین پله تک تک مردم روی زمین را به اسم صدا می کنیم و با صدای بلند به آن ها می گوییم که دوستتان داریم ورای این خانه کوچک که به اندازه زندگی بزرگ است پنجره ایست که رو به پنجره های همه دنیا باز می شود ما هر روز از...
-
دور زدن ممنوع
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 19:29
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم که تا نگه جدا از هم نمانیم! غرض ها تیره دارد دوستی را غرض ها را چرا از دل نرانیم؟ گهی خوش دل شوی از من که میرم چرا مرده پرست و خصم جانیم! کنون پندار مردم، آشتی کن که در تسلیم ما چون مردگانیم! چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده کاکنون همانیم! بعععله آذین خانوم!!! بیا قدر منو بدون و این...
-
از زبونه فلک زده ی ۲
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1388 01:32
سلام دوستان من مهتاب نیستما... من همون مسافرم(آذین) که یه یادداشت کوچولو اون پایین دارم...آره همون...همون که نمرم ۲ برابره مهتاب شده...آ باریکلا...همون... عرضم به خدمتتون که....که...(لطفا اگه اصفهانی هستید پشت سر هم نخونید) این روزا هر کی از ننش قهر کرده یه وبلاگ باز کرده...اصلا و ابدا قصد توهین به هیچ کدوم از وبلاگ...
-
نقطه پایان!
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 23:24
روز اول قبر.. چشم شیشه ای من نفس های ممتد کفنی آمیخته با درد شب اول قبر... فصل سرد یک کابوس خاموش شدن در خود در دل تاریک گور شب اول قبر ... زیرخاک مرطوب بغض یک مرد شب پر از سکوت ساعت ا ول قبر رنج درونی من روزهای بی رویا ساعتی اندوهبار شب اول قبر بوی مرده ای در گور نعش مرده ای بی سر بوی خاطره ای بد بوی هر لحظه کابوس......
-
خط اول!
جمعه 2 بهمنماه سال 1388 00:13
به حرفهایه مهتاب زیاد توجه نکنید. چون به قول شاعر: مغز او خشک است و عقلش این زمان کمتر است از عقل و فهم کودکان! آذین هستم. یک مسافر!
-
تخلیه روحی می شویمزجد...
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 12:48
جدا که اسم با مسما(املاشو مطمئن نیستم) و خوبی واسه وبلاگ انتخاب کردم! جدا فلک زده تر از ما فکر نمی کنم بشه پیدا کرد! دیدید گفتم استادا لذت می برند از اینکه یه گله آدم عینه یه لشکر شکسته خورد دمه درشون وایسند! امروز استاد از همه جا بی خبر لعین اومده بود از ۴۸ تا آدم دربه در فقط ۲۰ تا را پاس کرده بود! فکر کن! وحشی! تازه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 14:41
این عکس را از سارا دزدید! بی کلامه! اما خوب این شعرم میذارم پاش: باید که زندگی کرد باید که عشق ورزید زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالی ست! واسه کلمه احتمالش نوشتمشا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 14:58
تموم شد تموم شد، امتحانم تموم شد! دلتون آب، امتحانام تموم شد! البته چه امتحانایی... ماه! رسما گند زدم! به یاری پنج تن و ستاد مقام معظم رهبری، بسمه الله الرحمن الرحیم، مشروط می شویم! آیا از خود می پرسید که چگونه بدین نتیجه بسی شگرف بدین زودی رسیده ام؟ آیا شما هم می خواهید زودتر بفهمید چه غلطی کرده اید؟ آیا شما هم دنبال...
-
میشه دوباره...
پنجشنبه 17 دیماه سال 1388 22:55
نگو با من حکایت گل و سبزه دیروز، نگو با من شکایت دل از غصه امروز! نگو با من که مثه خشکی یک شاخه شکستی که تو از دنیا بریدی حالا یه گوشه نشستی! شکسته ها شکست بگذر، نذار که بشکنی امروز! گذشته ها گذشت بگذر، گذشته هر چی بود دیروز! بلند شو دلتو ز غم رها کن منو تو شهر عشق بازم صدا کن! بخون، با خوندنت شهر را تو پر کن! همه بی...
-
کتیبه هایه تاریخی دانشگاه اصفهان دخمه علوم 1، سالن مطاعه!
سهشنبه 15 دیماه سال 1388 20:03
امروز سه شنبه 88/10/15 وقتی تو کتابخونه داشتم واسه امتحان ریاضیم خر مینواختم، دیدم اثری از آثاره دوستان قدیم الایامه معدوم الحال آماری بر تن بیجان و پر دانش میز مطالعه نقش بسته! البته اونقدر ریزه میزه و کمرنگ بود که در کنار دیگر آثار مندرجه، مثه شماره تلفن هاو عجز و لابه هایه دوستان و غیره به چشم نمی اومد و اگه منم...
-
بی کلام
جمعه 4 دیماه سال 1388 07:50
-
روزه آخر
سهشنبه 1 دیماه سال 1388 21:16
امروز حال و هوایه همه عوض شده بود! از همه بیشتر زیراکسیه دانشگاه!(البته اونکه داغون بود دیگه، بی چاره دستگاه زیراکس!) امروز جزوه بود که جابه جا می شد! مثه اینکه یکی با بلندگو داد می زد: وقت داره تموم میشه، لطفا مطالبتونو جمع و جور کنید، تا چند دقیقه دیگه جمع می کنیم! و همه یه جورایی داشتن تقلب می کردن و از رو دست هم...
-
فصل امتحانات:
دوشنبه 30 آذرماه سال 1388 15:39
این ماه تنها ماهیه که به نظر میرسه همه تو دانشگاه مشتاقه علم و دانشند! همه! از اساتید گرفته تا دانشجوها (این قشره ضعیف جامعه!) اساتید محترم یاد توده صفحاتی می افتند که هنوز تدریس نکردند و دانشجوها به یاده توده صفحاتی که نخوندند! البته وضع اساتید خیلی بهتره چون تهش دیگه اینه که بقیه صفحات را حذف می کنند و تازه زندگی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1388 20:18
زندگی زیباست، زشتی های آن تقصیر ماست. در مسیرش هر چه نا زیباست، آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است، روان می گذرد... آنچه تقدیره من و توست همان می گذرد!
-
روش هایه نجات از کلاسه ملال آور
سهشنبه 24 آذرماه سال 1388 23:45
بازیۀ دست: امروز طبق رواله معمول درس نرم افزار های آماری داشتیم. و بر طبق رواله نا معمول رفتیم سره کلاس! و خوب طبق روال معمول که حاله هیچ درسیو نداریم (به خصوص اگه دسته چپ استاد حلقه هم باشه! البته زن باشه که دیگه اصلا) حوصله مان در بدو ورود به کلاس سر رفت! گفتیم خدایا ما که اصلا از این روها نداریم که کلاس را ترک...
-
شعار ملی روزه آمار
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 22:05
خداوندا تو می دانی که آمار ماندن و خواندن، چه دشوار است! چه زجری می کشد آن کس که آمار است و از حسرت سرشار است!
-
درده دله یه مشت آس و پاس
شنبه 21 آذرماه سال 1388 22:42
آمار به معنای اعداد ، ارقام و شمارش از دیرباز در کلیه ی جوامع و فرهنگ ها به کار رفته و می رود . نگاه عامیانه به این علم باعث شده این علم که امروزه از مهمترین علوم در علوم پایه به حساب می آید از جایگاه اصلی خویش لااقل در بین مردم عامی دور شود . درست است که اغلب سازمان ها ، نهاد ها ، ادارات و کارخانجات امروزه به نوعی با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آذرماه سال 1388 22:25
در سایت های دیگر از فلان اندیشمندو آمار دان آورده اند: «من دوست دارم به آمار به عنوان علمی که با استفاده از داده ها ، معلومات را اضافه می کند فکر کنم . آمار فرصت های مهیجی را برای کسانی که به عنوان آماردان حرفه ای کار می کنند ، فراهم می آورد . آمار برای اداره ی صحیح دولت و تصمیم گیری در صنعت ضروری است و یک مؤلفه ی مهم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 آذرماه سال 1388 23:55
سلام به تمام فلک زده هایه بخت برگشته آمار خونه عزیز! الهی بمیرم برا همتون که عینه خودم در به در و بیچاره شدید رفت پیکارش